تست هوش/راز موفقیت/سخنان بزرگان/عاشقانه/و...
سه شنبه 22 / 5 / 1391برچسب:احادیث حضرت زهرا(س), :: 2:50 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
سه شنبه 22 / 5 / 1391برچسب:احادیث حضرت زهرا(س), :: 2:50 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
دو شنبه 21 / 5 / 1391برچسب:, :: 12:24 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
دو شنبه 21 / 5 / 1391برچسب:, :: 12:1 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
دو شنبه 21 / 5 / 1391برچسب:بازی آنلاین,, :: 4:49 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
دو شنبه 21 / 5 / 1391برچسب:, :: 4:45 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب ...
یک شنبه 20 / 5 / 1391برچسب:, :: 2:6 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:55 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:53 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:46 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:46 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:0 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
یک شنبه 1 / 1 / 1398برچسب:, :: 11:4 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image قصد بی احترامی به هیچ اسمی نداریم عکس زیر متعلق به احمد شفیق و فرزندشداریوش شفیق می باشد خانواده محترم شفیق در شهر مدینه در کشور عربستان سعودی سکونت دارند این خانواده در یک حرکت بی سابقه در عربستان سعودی نام فرزند خود را یک نام ایرانی که داریوش میباشد گذاشتند که با انتقادات شدید از سوی مقامات عربستان سعودی روبرو شدند لازم به ذکر است کهطی یک دستور از یک مقام فرهنگی این کشور این فرزند از تمام امتیازاتی که بهیک شهروند عربستانی تعلق میگیرد محروم کرده است مقامات عربستان سعودی گفته اند در یک صورت داریوش شفیق از حقوق شهروندی برخوردار میباشد که نام خود را تغییر ویک نام عربی برای خود انتخاب کند. ایرانی به اشتراک بذار تا مردم کشورمان بدانند که اعراب از اینکه نام ایرانی برفرزندان خود بگذارند را ننگ میدانند باعث تاسف است که ما با افتخار نام عربیبر روی فرزندانمان میگذاریم.
یک شنبه 13 / 5 / 1391برچسب:احمد شفیق,, :: 1:3 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
بی خوابی یا کم خوابی (Insomnia) بی خوابی یا کم خوابی به معنای كمبود خواب از نظر كمی و یا كیفی است كه میتواند با یك یا چند حالت زیر مرتبط باشد. *. مشكل در به خواب رفتن. *. بیدار شدن های مكرر در طی شب و مشکل به خواب رفتن مجدد. *. بیدار شدن صبح خیلی زود. *. خوابی كه سبب شادابی و سرحالی نگردد. خواب ناکافی با تعداد ساعاتی كه یك فرد می خوابد یا زمانی كه طول می كشد تا به خواب برود تعریف نمی شود. افراداز نظر نیازشان به خواب و میزان رضایتمندیشان از خواب با هم متفاوتند. خواب ناكافی ممكن است سبب مشکلاتی درطی روز از جمله احساس خستگی، کمبود انرژی، مشکل تمرکز حواس و تحریك پذیری گردد. بعضی شرایط سبب می شود كه افراد بیشتر از خواب نا كافی شكایت داشته باشند از جمله آنها می توان به سن بالا،جنس مؤنث و سابقه افسردگـی اشاره كرد. اگـر شرایط فـوق با اضطراب و تنش ، بیماری جسمـی یا مصـرف بعضی از داروها همراه شود احتـمال بروز خـواب ناكافی بیشتر می شود. خواب ناكافی علل متعددی می تواند داشته باشد: بیماریهای جسمی مثل آرتریت، نارسایی قلبی، آسم، آپنه خواب و پركاری تیرویید و پاركینسون. بیماریهای روحی روانـی مثل افسردگی و اضطراب و عادات نامناسب مثل مصرف قهوه زیاد، مصرف سیگار یا الكل قبل از خواب یا خواب بعدازظهر بیش از حد. تشخیص خواب نا كافـی با بررسی تاریخجه بیمار و معاینات توسط پزشك دادهمی شود. درمان این بیماری با برطرف كردن علل ایجاد كننده آن و اصلاح عادات بیمار میسر است. *منبع؛ http://www.sleepmedsociety.ir*
یک شنبه 13 / 5 / 1391برچسب:بی خوابی یا کم خوابی,, :: 11:4 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
نداشتن خـواب كافی و مناسب بسیار آزارنده است و به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر زندگی اجتماعی، كار و روابط انسانی و . . . . تأثیر می گذارد. با رعایت بهداشت خـواب و اصلاح برخـی عادات روزانه شما نیز می توانید از خـواب خود در زمان كافی بهره لازم را ببرید و در هنگام برخاستن از خـواب و بیداری احساس شادابی بكنید. رعایت نكات زیر شمار را در بهبود كیفیت وكمیت خواب و به تبع آن بهبود كیفیت زندگی یاری می رساند: تنها هنگامی بخوابید كه خوابتان می آید. رعایت این نكته از زمانی كه شما در بستر بیدار هستید می كاهد. اگر پس از20 دقیقه آرمیدن دربستر خوابتان نبرد بر خیزید و زمانی را بگذرانید تا احساس خواب آلودگی به شما دست دهد. در این حالت كاملاً بنشینید و از روشن كردن چراغها بپر هیزید. از خواب بعدازظهر بپرهیزید. این سبب می شود كه هنگام خـواب شب، کاملاً خسته و آماده خواب باشید. اگر نمی توانید از خـواب بعـد از ظهر صرف نظر كنید، كمتر از یك ساعت و قبل از ساعت سه بعد از ظهر بخوابید. برای برخاستن از خواب و به خواب رفتن خود برنامه ثابتی داشته باشید. حتی در تعطیلات آخر هفته سعی كنید كه نظم خواب خود را حفظ كنید. حداقل از چهار ساعت قبل از خوابتان ورزشنكنید. ورزش منظم برای خـواب خـوب تـوصیه می شود ولی زمان آن نباید به خـواب شب نزدیك باشد ، ورزش در صبح و ابتدایبعدازظهر تداخلی در خـواب ایجاد نمی كند.

ادامه مطلب ...
یک شنبه 13 / 5 / 1391برچسب:چگونه بهتر بخوابیم,, :: 10:38 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم خداوند ((دو ملك )) را ماءمور كرد تا شهرى را سرنگون كنند. چون به آنجا رسيدند مردى را ديدند كه خدا را مى خواند و تضرع مى كند. يكى از آن دو فرشته به ديگرى گفت : اين دعا كننده را نمى بينى ؟ گفت : چرا، ولكن امر خداست بايد اجراء شود. اولى گفت : نه ، از خدا سؤ ال كنم ، و ازحق مساءلت كرد كه : در اين شهر بنده اى ترا مى خواند و تضرع مى كند آيا عذاب را نازل كنيم ؟ فرمود: امرى كه دادم انجام دهيد، آن مرد هيچگاه براى امر من رنگش تغيير نكردهو از كارهاى ناشايست مردم خشمگين نشده است .
یک شنبه 13 / 5 / 1391برچسب:عذاب و تعجب فرشته,داستان مذهبی,مذهبی, :: 5:25 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
شيوانا استاد معرفت بود.اما بسياري از مردم عادي، از راه هاي دور و نزديک نزد او مي آمدند تا براي مشکلاتشان راه حل ارايه دهد. روزي مردي نزد شيوانا آمد و گفت که از زندگي زناشويي اش راضي نيست و فقط به خاطر مشکلات بعدي جرات و توان جدايي از همسرش را ندارد. مرد از شيوانا پرسيد که آيا اين تحمل اجباري رابطه زناشويي او و همسرش درست است و يا اين که او مي تواند راه حل ديگري براي خلاصي از اين درد جانکاه پيدا کند؟! در دست مرد قفسي بود که داخل آن دو پرنده کوچک نگهداري مي شدند. شيوانا دست دراز کرد و در قفس را باز کرد و هردو پرنده را از قفس بيرون آورد و به سمت آسمان پرتاب کرد. يکي از پرنده ها پر کشيد و مانند تيري که از چله کمان رها مي شود در فضا گم شد. اما پرنده دوم در چند قدمي روي زمين فرود آمد و با اشتياق فراوان دوباره به سمت قفس پر کشيد و به زور خودش را از در کوچک قفس داخل آن انداخت! شيوانا لبخندي زد و هيچ نگفت. مرد درحالي که بابت از دست دادن پرنده اش آزرده شده بود با تلخي گفت:" پرنده اي که پريد و رفت ساکت ترين و زيباترين بود. در حاليکه پرنده اي که برگشت بيشتر از همه آواز مي خواند و خودش را به در و ديوار قفس مي زد. هميشه فکر مي کردم اين کهآواز غمگين مي خواند بيشتر طالب رفتن است. اما دل غافل که ساکت ترين پرندهمشتاق رفتن بود. اين ديگر چه حکايتي است نمي دانم!"

ادامه مطلب ...
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:حمل تحمل,داستان از شیوانا, :: 9:53 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
پسري جوان که يکي از مريدان شيفته شيوانا بود، چندين سال نزد استاد درس معرفت و عشق مي آموخت. شيوانا نام او را "ابر نيمه تمام" گذاشته بود و به احترام استاد بقيه شاگردان نيز او را به همين اسم صدا مي زدند. روزي پسر نزد شيوانا آمد و گفت دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمي داند چگونه عشقش را ابراز کند!؟ شيوانا از "ابر نيمه تمام" پرسيد:" چطور فهميدي که عاشق شده اي؟!" پسر گفت:" هرجا مي روم به ياد او هستم. وقتي مي بينمش نفسم مي گيرد و ضربان قلبم تند مي شود. در مجموع احساس خوبينسبت به او دارم و بر اين باورم که مي توانم بقيه عمرم را در کنار او زندگي کنم!" شيوانا گفت:" اما پدر او آشپز مدرسه است و دخترک نيز مجبور است به پدرش در کارآشپزي کمک کند. آيا تصور مي کني مي تواني با کسي ازدواج کني که براي بقيـه همکلاسي هايت غذا مي پزد و ظرف هاي غذاي آنها را تميز مي کند." "ابرنيمه تمام" کمي در خود فرو رفت و بعد گفت:" به اين موضوع فکر نکرده بودم. خوب اين نقطه ضعف مهمي است کهبايد در نظر مي گرفتم." شيوانا تبسمي کرد و گفت:" پس بدان که عشق و احساس تو به اين دختر هوسي زودگذر و التهابي گذرا بيش نيست و بيجهت خودت و او را بي حيثيت مکن!" دو هفته بعد "ابر نيمه تمام" نزد شيوانا آمد و گفت که نمي تواند فکر دختر آشپزرا از سر بيرون کند. هر جا مي رود او را مي بيند و به هر چه فکر مي کند اول و آخر فکرش به او ختم مي شود." شيوانا تبسمي کرد و گفت:" اما دخترک نصف صورتش زخم دارد و دستانش به خاطر کار، ضخيم و کلفت شده است. به راستي بد نيست که همسر تو فردي چنين زشت و خشن باشد. آيا به زيبايي نه چندان زياد او فکر کرده اي! شايد علت اين که تا الان ترديد کرده اي و قدم پيش نگذاشته اي همين کم بودن زيبايي او باشد؟!" پسر کمي در خود فرو رفت و گفت:" حق با شماست استاد! اين دخترک کمي هم پير است و چند سال ديگر شکسته مي شود. آن وقت من بايد با يک مادربزرگ تا آخر عمر سر کنم!"

ادامه مطلب ...
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:نشانه عشق,داستان از شیوانا, :: 9:53 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image درود بر همه ی شما دوست داران کورش بزرگ حتما همه ی شما، کم و زیاد، سخنی از کورش شنیده اید. بهترین سخنی که از این بزرگ مرد شنیده اید، و تلاش کردید آن را سرلوحه ی زندگی تان قرار دهید چه بوده؟ آن را در بخش نظرات بنویسید تا دوستان دیگر هم از آن بهره ببرند و در پایان ببینیم کدام سخن پدرمان در میان ایرانیان کنونی بیشتر شنیده می شود! سپاس از همه ی شما بازدید کنندگان گرامی.
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:, :: 8:0 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماریفراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم.
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:, :: 1:12 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کورهستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکهدر داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آنروز روزنامه نگار به آن محلبرگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگراو همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:داستان مرد کور و روزنامه نگار,, :: 1:0 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
دختري بود نابينا که از خودش تنفر داشت که از تمام دنيا تنفر داشت و فقط يکنفر را دوست داشت دلداده اش را و با او چنين گفته بود « اگر روزي قادر به ديدن باشم حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم عروس **** گاه تو خواهم شد » *** و چنين شد که آمد آن روزي که يک نفر پيدا شد که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد و دختر آسمان را ديد و زمين را رودخانه ها و درختها را آدميان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست *** دلداده به ديدنش آمد و ياد آورد وعده ديرينش شد : « بيا و با من عروسي کن ببين که سالهاي سال منتظرت ماندهام » *** دختر برخود بلرزيد و به زمزمه با خود گفت : « اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ » دلداده اش هم نابينا بود و دختر قاطعانه جواب داد: قادر به همسري با او نيست *** دلداده رو به ديگر سو کرد که دختر اشکهايش را نبيند و در حالي که از او دور مي شد گفت » پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:رنگ عشق, داستان یک عاشق,, :: 12:17 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image کشتي درحال غرق شدن بود. ناخدا فرمان خروج از کشتي را صادر کرد. مردها براي خروج هجوم آورده بودند. ناخدا مانع خروج مردها شد و گفت: خجالت بکشيد حق تقدم با زنان است. زنان بسيار خوشحال شدند و ضمن تشکر از ناخدا به خاطر رعايت حق خانم ها يکي يکي از کشتي خارج شدند ... پنج دقيقه بعد ناخدا گفت: آقايان بفرمائيد پياده شويد. کوسه ها به اندازه کافي سير شدند.
پنج شنبه 12 / 5 / 1391برچسب:حق تقدم,ناخدا و کشتی,داستان کشتی در حال غرق,حق تقدم با زنان است,, :: 4:36 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image text describing the image
جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:, :: 2:18 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
ايراني ميداني تفاوت نياكان تو با ديگران در چيست ؟! در بناهای بزرگ دنیا مانند دیوار چین و اهرام ثلاثه کتیبه هایی یافت شده که این عبارات در آن حکاکی شده بود: اگر برده ای در هنگام کار آسیب دید او را گردن بزنید! ولی در تخت جمشیده ، در کتیبه ها مکشوف نوشته شده بود اگر کارگری (فرق کارگر با برده بسیار است) در هنگام کار در این بنا آسیب دید حکومت موظف است تا اخر عمر وسایل امرار معاشاو را بدون هیچ منت و چشم داشتی پرداختکند!
جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:تفاوت نیاکان ایرانی با دیگران,کتیبه تخت جمشید, :: 12:1 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image
شنبه 10 / 5 / 1391برچسب:, :: 4:22 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
این مطلبی که براتون مینویسم را لطفا با دقت تا انتها بخونید حدودا اوایل مرداد سال نود ،متاسفانه در سوگ خواهر یکی از دوستان قدیمیم نشستیم، دختری که دکترای معماری داشت و در چندین دانشگاه تدریس میکرد، پیانو را به زیبایی مینواخت و از همه مهمتر دو تا بچه داشت این خانم دکتر بعد از خوردن شاتوت دچار افت شدید فشار خون میشه بطوری که به بیمارستان منتقلش میکنند وقتی رسیده بوده بیمارستان به قدری کبود شده بوده که پزشکها فکر میکنن در اثر ضربو شتم به این حال افتاده و بعد از چند ساعت به اغما میره و کمتر از یک هفته بعدش برای همیشه از پیش ما میره اولش همه به سمی بودن شاتوتها مشکوک میشند، علی رغم اینکه هیچ آدم عاقلی درخت توت و شاتوت و امثالهم را سمپاشی نمیکنه، ولی نتایج کالبد شکافیهیچ چیزی را نشان نمیده و بدون اینکه جواب مشخصی به خانواده او داده بشه مرگ مشکوک گزارش میشه حالا بعد از سه هفته با پیگیریهایی که خانواده اش کرده اند و مکاتباتی که با دوستان پزشکشون که خارج از کشور هستند انجام دادند متوجه شدند که تابستانگذشته سی مورد مشابه در امریکا گزارش شده که دقیقا با همین مشخصات مردند و آلمان اولین کشوری بوده که متوجه این بیماری جدید و ناشناخته شده و ظاهرا اسمش مسمومیت نیکولای است و هنوز هیچپادزهری براش پیدا نشده از همه بدتر اینکه ظاهرا این بلا بر سر دو کودک سه ساله و شش ساله یک خانواده دیگه هم توی همین ایران خودمون اومده که به فاصله چهل روز از همدیگه فوت شدند و هنوز هیچ کس توی هیچ خبر گزاری این موضوع را منتشر نکرده مشخص نیست که چه چیزی باعث مسمومیت این افراد با شاتوت میشه ولی یکی از پزشکها گفته قدرت مسمومیت در حد مسمومیت با مرگ موش است شاید این هم یکی از اون مواردی باشه کهاین روزها به محصولات وارداتی چینی مربوط میشه، شاید بذر این گیاهها آلوده بوده یا، نمیدونم والا به هر حال از همه شما خواهش میکنم با انتشار این خبر به بقیه اطلاع رسانی کنید وتا گزارشهای بعدی از خوردن شاتوت و فراورده های آن مثل آب شاتوت و مربا و....، خودداری فرمایید. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.
شنبه 10 / 5 / 1391برچسب:مسمومیت و مرگ با شاتوت, مسمومیت نیکولای, :: 1:25 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
معمای خیلی باحال دکتر حسابی حتما بخونین یه تست هوش خیلی باحاله سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعتفروشی مراجعه میکنند. قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند تا آن ساعت را خریداری کنند… بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت ۲۵ هزار تومان بوده. این ۵ هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان شاگرد ۲ هزار تومان را برای خود بر میدارد و ۳ هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان) حال هر کدام از آنها نفری ۹ هزار تومان پرداخت کرده اند . که ۳*۹ برابر ۲۷ میشود این مبلغ به علاوه آن ۲ هزار تومان که پیش شاگرد است میشود ۲۹ تومان هزار تومان باقیمانده کجاست ؟ طراح سوال : دکتر حسابی . . . . . . و اما جواب معما تا جایی که شاگرد دوهزار تومان رو برای خود و سه هزار رو به آنها پسمیدهد درست است اما مشکل اینجا وجود داره که وقتی نفری ۱۰۰۰ میگیرن در واقعنفری ۹۰۰۰ تومان پرداخته اند که ۹۰۰۰*۳=۲۷۰۰۰ و ۲۰۰۰ میشه ۲۹۰۰۰ تومان!!!! اشتباه همین جاست که نباید ۲۷ رو با ۲ جمع کرد و درواقع باید آنها رو از هم کم کرد.(۲۵ ۲ تومان پول شاگرد =۲۷) یعنی سه نفر ۳۰۰۰۰ تومان پول دادند که سه هزار تومان رو شاگرد به آنها برمیگرداند پس آنها ۲۷۰۰۰ تومان دادند که ۲۰۰۰ تومان رو شاگرد برداشته و ۲۵۰۰۰ هزار تومان رو بابت پول ساعت پرداخته اند. به همین سادگی.
شنبه 10 / 5 / 1391برچسب:معما,تست هوش,معمای دکتر حسابی,, :: 1:25 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
در این صفحه 4 تا سوال هستش باید اونها رو سریع جواب بدی حق فکر کردن نداری حالا بگذار ببینم چقدر باهوش هستی برو پایین تر..... سوال اول : فرض کنید در یک مسابقه ی دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟ برای پاسخ به سوال دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوال اول فکر کنی . سوال دوم : اگر شما توی همان مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟ ریاضیات فریبنده !!! سوال سوم رو فقط ذهنی حل کنید. از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید. سوال سوم : عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگر جمع کنید. عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگر جمع کنید. حالا 20تا دیگر به حاصل جمع، اضافه کنید. با 1000 تای دیگر جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگر به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده؟ سوال چهارم : پدر ماری، پنج تا دختر داره : 1 - Nana 2- Nene 3- Nini ۴- Nono 5- اسم پنجمی چیه؟ پاسخ سوال اول : اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید ونفر دوم خواهید بود. اگر اشتباه پاسخ داده بودی امیدوارم توسوال اشتباه نکرده باشی پاسخ سوال دوم : اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می توانید از نفرآخر سبقت بگیرید؟؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون می خواهید سبقت بگیرید؟؟؟؟؟) اگر اشتباه پاسخ داده بودی شما در این مورد خیلی خوب کار نمی کنید، نه؟ پاسخ سوال سوم : به عدد 5000 رسیدید؟ جواب درست 4100 است. باور ندارید با ماشین حساب حساب کنید. اگر اشتباه پاسخ داده بودی امیدوارم سوال آخر را درست جواب داده باشی. آبروت درخطره!!! پاسخ سوال چهارم : Nunu ؟ نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگر سوال رو بخونید. فهميديد چقدر باهوشيد؟؟؟؟ *منبع http://www.beytoote.com*
شنبه 10 / 5 / 1391برچسب:معما,تست هوش,, :: 12:25 قبل از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image
چهار شنبه 9 / 5 / 1391برچسب:, :: 10:55 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
text describing the image
پنج شنبه 5 / 5 / 1391برچسب:, :: 5:38 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
چهار شنبه 2 / 5 / 1391برچسب:, :: 11:13 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza
کنجکاوی را دنبال کنید “من هیچ استعداد خاصی ندارم. فقط عاشق کنجکاوی هستم“ چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید؟ من کنجکاو هستم. مثلا پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد. به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام. شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید؟ پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت پشتکار گرانبها است “من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلاتزمان زیادی می گذارم” تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند. مانند تمبر پستی باشید؛ مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید. با پشتکار می توانید به مقصد برسید. تمرکز بر حال پدرم به من می گفت نمی توانی در یک زمان بر ۲ اسب سوار شوی. من دوست داشتم بگویم تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز. یاد بگیرید که در حال باشید. تمام حواستان را بدهید به کاری که در حال حاضر انجام می دهید. انرژی متمرکز، توان افراد است، و این تفاوت پیروزی و شکست است. تخیل قدرتمند است “تخیل همه چیز است. می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود. تخیلی به مراتباز دانش مهم تر است“ آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید؟ تخیل از دانش مهم تر است! تخیل شما پیش نمایش آینده شما است. نشانه واقعی هوش دانش نیست، تخیل است. آیا شما هر روز ماهیچه های تخیل تان را تمرین می دهید؟ اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سکون دربیایند. اشتباه کردن “کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمی گیرد“ هرگز از اشتباه کردن نترسید. اشتباه شکست نیست. اشتباهات شما را بهتر، زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید. قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید. من این را قبل گفته ام، و اکنون هم می گویم، اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را ۳ برابر کنید.

ادامه مطلب ...
یک شنبه 2 / 4 / 1391برچسب:درس های موفقیت از آلبرت انیشتن,, :: 1:28 بعد از ظهر :: نويسنده : Alireza

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ خودتون خوش اومدید!
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان های طلایی و آدرس goldstorys.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 360
بازدید کل : 33738
تعداد مطالب : 114
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1